آیا برندسازی بازاریابی شما مشکل دارد؟
اگر از بیشتر مردم بپرسید که بازاریابی چیست آن را یک تبلیغ توصیف میکنند. اکثر مردم فکر میکنند بازاریاب کسی است که فقط سعی دارد چیزی به شما بفروشد و آنها این موضوع را چیز خوبی نمیدانند. حتی برای برخی افراد، بازاریابی فقط با دروغگویی برابری میکند. به بیان ساده شغل بازاریابی از مشکل برندسازی ضعیف رنج میبرد. دلایلی وجود دارد که باید به برندسازی بازاریابی بپردازید که در این مقاله آنها را بررسی میکنیم.
اهمیت برندسازی بازاریابی
بازاریابی و فروش چیزهای متفاوتی هستند. در حالی که تبلیغات نوعی بازاریابی است، اما تنها کار، یا بزرگترین کاری که بازاریابان انجام میدهند، یا چیزی که بهترین نتایج بازاریابی را ارائه میدهد، نیست. زمان آن فرا رسیده است که بازاریابان وظیفه پیش روی خود را درک کنند.
برای دههها از بازاریابان خواسته میشد که به مردم جهان بگویند «محصولات ما را بخرید» و «محصولات ما فوقالعاده هستند» به اکثر مردم با بالاترین فرکانس ممکن. ما موفقیت خود را با توجه به اینکه آیا بودجه خود را برای دسترسی و فرکانس به حداکثر رسانده اید اندازه گیری کردیم.
بسیاری از CMO ها هنوز موفقیت خود را بر اساس اندازه بودجه و آگاهی از برند خود میسنجند. در سال های آینده، بازاریابی در 2 جهت مجزا پیش خواهد رفت:
- بازاریابی به عنوان یک عملکرد استراتژیک و محرک درآمد برای شرکت ها شناخته میشود
- بازاریابی به پروژه ها، وظایف و کمپین هایی که میتوانند به یک آژانس برون سپاری شوند، واگذار میشود
در اینجا 5 دلیل وجود دارد که چرا بازاریابان باید برای برندسازی بازاریابی اقدامی انجام دهند:
1. اینترنت همه چیز را تغییر داد
با شروع شکل گیری اینترنت، شرکت ها بروشورهای شرکتی فانتزی خود را به وب سایت های شرکتی فانتزی تبدیل کردند. اما کارکرد آنها یکی بود. در اینجا این است که ما چه کسی هستیم، چه چیزی می فروشیم و چرا بهتر هستیم. کمپینهای تبلیغاتی سنتی دهههای 1950 و 60 به تبلیغات بنری تبدیل شدند که وقتی نرخ کلیک دو رقمی بود، خوب بود. امروزه، نرخ کلیک بر روی بنرهای تبلیغاتی را به طور متوسط 0.06 درصد میبینیم.
در سال 1994، موتورهای جستجو چیز جدیدی بودند که در آن هر کسی، در هر مکانی میتوانست به تمام اطلاعاتی که میخواهد دسترسی داشته باشد. رسانههای اجتماعی راهی برای همه در سراسر جهان برای برقراری ارتباط شدند. گوشی های هوشمند این 2 فناوری را ترکیب کردند.
2. الزام بازاریابی محتوا
دنیا تغییر کرده است و ما به عنوان بازاریاب باید محتوایی ایجاد کنیم که بر اساس اطلاعات مفید، خریداران جدید را جذب و تبدیل کند. این امر ضروری بازاریابی محتوا است.
3. نبرد برندسازی بازاریابی برای توجه مشتری
محتوای مفید، رهبری فکری، و داستان سرایی برند، بازی جدیدی برای بازاریابان است. ما به جای اینکه بخواهیم آنها را با تبلیغاتی که کسی نمیخواهد بخریم، باید خریداران را جذب کنیم.
برای مدت طولانی، در برخی از مشاغل، بازاریابان به سادگی تاکتیک ها را اجرا میکنند، جعبه ها را بررسی میکنند و یک چک حقوق دریافت میکنند. اما آن روزها به سرعت به پایان میرسند و کسبوکارها باید بدانند که چگونه میتوانند به مشتریان خود در دنیای امروزی دسترسی پیدا کنند.
4. بازاریابی یک مکالمه است
بازاریابی مکالمه بین مشتری و شرکت است. یک گفتگوی دو طرفه که در آن مهمترین چیز بازخوردی است که دریافت می کنید. یک دروغ زشت بگویید و مخاطب شما با خشم به شما پاداش خواهد داد. یک داستان قدرتمند بگویید، یک واقعیت جالب را به اشتراک بگذارید، یک مشکل واقعی را حل کنید و مخاطبان با توجه و تمرکز خود به شما توجه کنند.
بازاریابی خوب امروزه بیشتر شبیه به انتشار است، نیاز به یک استراتژی، تمرکز بر مشتری و نویسندگان بزرگ، کسی که آن را به اشتراک بگذارد و کسی که نتایج را اندازه گیری کند.
ما می دانیم که پشت هر بازدید، سهم و خرید یک نفر وجود دارد و باید نیازهای آن افراد را به انسانی ترین شکل برطرف کنیم. در عین حال، ما باید نتایج خود را نه تنها بر روی تبدیل، بلکه در رتبهبندی و ترافیکی که با جستجوی ارگانیک به دست میآوریم اندازهگیری کنیم. بهترین بازاریابی امروز با درک کلمات کلیدی استفاده شده و سوالاتی که توسط مخاطبان پرسیده می شود شروع میشود.
5. بازاریابی باید احترام به دست آورد
خدمت به مشتریان به کسب و کار خدمت میکند، مشتریان شما داستان میخواهند، نه تبلیغات. شرکت های تحت رهبری بازاریابی بر روی برآورده کردن نیازهای مشتری از طریق محصولات البته تمرکز میکنند، اما همچنین با بازاریابی تولید میکنند.
این باور باعث افزایش نوآوری و آزمایش میشود. محصولات بهتر میشوند و کارمندان بیشتر درگیر کمک به مشتریان برای حل یک مشکل، گفتن داستان های خود و به اشتراک گذاری آنلاین آنها می شوند. سپس مشتریان بیشتر خرید میکنند و احساس بهتری نسبت به خرید خود دارند.
از تیم اجرایی خود بپرسید که چقدر برای بینش مشتری ارزش قائل هستند. از رهبران خود بپرسید که بازاریابی چه نقشی میتواند در تنظیم استراتژی ایفا کند. بینش مشتری منجر به تجربیات بهتر مشتری میشود. نوآوری محصول سریعتر حرکت میکند، مشارکت کارکنان بالا میرود، فروش افزایش مییابد و شاید در نهایت، بازاریابی مقداری احترام به دست آورد و به هدف برندسازی بازاریابی نیز برسید.